همانطور که اشاره کردیم حکومت توانایی مدیریت وضعیت کنونی را با توجه به اصول مدیریت بحران ندارد، شرایط به نفع آن نبوده و ګذشت زمان سبب عمق ګرفتن بیشتر منازعه، منجر شدن به ضعف بیشتر حکومت ، قوت ګرفتن بیشتر مخالفین و مشروعیت بیشتر آنان در داخل، منطقه و در سطح بین المللی است.
در مدیریت بحران برای جلوګیری از تبدیل شدن بحران به منازعه و خشونت، به وضعیت قبل از بحران بایستی توجه شایسته ای داشت، دولت های شکسته باید در مقابل کوچکترین مسائل جدیت نشان دهند تا به منازعه و خشونت کشانیده نشوند، متاسفانه ایالات متحده امریکا و مسولین در ابتدای تشکیل نظام پس از طالبان شرایط حساس را درست مدیریت نکردند.
بحران زمانی پایان می یابد که برد برد مطرح باشد و طرف مقابل احساس باخت نکند، اما چنین نشد، از یک سو زمینه بالقوه ای را ایجاد کردیم تا طرف های که احساس باخت می کنند با اندک ترین امکانات سربلند کنند و از طرف به رقابت پاکستان و هند در افغانستان زمینه سازی صورت ګرفت، این رقابت دیرینه و زمینه بالقوه در مخالفین سرکوب شده نظام سبب رشد دوباره طالبان ګشت.
یعنی عدم پذیرش مخالفین و رقبا در کنار خود، عدم استفاده از ګفتمان نرم و سرکوبی شدید مخالفین و رقبا سبب ایجاد عقده، حساسیت، کینه و جبران شکست در آنان شد و رقابت های کشور هند و پاکستان نیز سبب قوت ګرفتن آن ګشت.
البته این تنها یک بعد قضیه است، اما به نظر من مهمترین بعد قضیه می باشد، ابعاد دیګر که شامل فساد، عدم حکومت داری خوب، نبود حاکمیت در امور سیاست خارجی، از بین رفتن باورمندی مردم بر مردم سالاری، تقلب در انتخابات و دخالت های صریح و آشکار ایالات متحده امریکا در آن و... نیز ابعادی هستند که وسیله ای در دست مخالفین در تبلیغات علیه حکومت بوده و باعث نارضایتی مردم ګشته.
وضعیت بد کنونی در کشور ما به یکدم به اینجا نرسیده، بحران و خشونت از وضعیتی به وضعیتی دیګر و با ګذشت زمان تغییر می کند، شروع بحران و مدیریت آن از همان سال ۲۰۰۱ ضرورت پنداشته می شد، اما متاسفانه در ابتدا ایالات متحده و برخی از مسولین مهم حکومت وقت بر خشونت پافشاری می کردند که جنګ راه حل است و با آن مخالفین را از بین خواهند برد. همچنان عدم برقراری توازن بین کشورهای رقیب سبب شد مخالفین قوت ګیرند.
یکی از مواردی که ایالات متحده اصلا به آن توجه نکرد خشونت ساختاری بوده.
خشونت ساختاری به مجموعه ای از ناآرامی ها، خشونت ها و کشتارهای ګفته
میشود که ناشی از سیستم نهادها و پالیسی های تبعیض امیز است.(مدیریت
بحرانهای بین المللی)
این نهادهای متعصب ، نیامندی های قسمتی از جامعه
را در بدل قربانی کردن حقوق بخش دیګر از جامعه براورده میسازند و باعث
پاشیدن تخم کینه و عقده در جامعه میګردند. خشونت های ساختاری هم به صورت
مستقیم چون حمله قتل و کشتار، آتش زدن خانه و دارایی های مردم و هم به صورت
غیر مستقیم همچون تبعیض در محیط های اموزشی وکاری خود را متجلا
میسازد(مدیریت بحرانهای بین المللی)
من به عنوان عضو یک حزب این احساس را به خوبی درک می کنم که ساختار در برابر حزب-اسلامی چقدر خشن است، هیچ کس در هیچ اداره ای از حکومت، نمی تواند خود را منصوب به رهبری حزب بداند، اما می تواند حتی قومندانان ملیشه های ظالم را رهبران خود خطاب کرده و در ادارات برای او مشکلی پیش نیاید. خشونت ساختاری از این وضعیت کوچک اش تا شدید آن که قتل و کشتار است پیش می رود، برای نمونه شاید چند مخالفی در قریه ای حضور داشته باشند و برای از بین بردن آنان تمام قریه از ارائه خدمات محروم ګردد یا در جنګ آسیب بینند. این سبب می شود تعداد بیشتری از مردم به خشونت روی اورند و خلاف حکومت جبهه ګیرند. البته یکی از دلایل مهم ازدیاد نفوس طالبان همین خشونت ساختاری بوده، بدون شک دلایل متعددی دیګری نیز می تواند دلیل بر آن باشند.
خشونت ساختاری سبب آسیب زدن به خود چون روی آوردن به مواد مخدر، خودکشی، مصرف شراب،و... می ګردد، شاید یکی از دلایل ازدیاد معتادین در افغانستان خشونت ساختاری باشد.اما در افغانستان ساختار خانواده و خشونت در آن نیز سبب افزایش معتادین است.ساختار خشونت جهانی که به مواد مخدر نیازد دارند و افغانستان به مزرعه مواد مخدر تبدیل ګشته نیز نقش قوی خود را دارد.
خشونت ساختاری همچنان سبب خشونت میان فردی و اجتماعی نیز می شود که افراد به دلیل خشونت ساختاری، خشم خود را بر روی فامیل و یا هم اجتماع خود خالی می کنند. مانند خشونت خانوادګی، لنده غری، بد رفتاری با دیګران، مخالفت بی جا، جرم و جنایت. خشونت خانوادګی در خیلی از خانواده ها به چشم می خورد، مشکلات بیرون را به خانه آوردن و بدرفتاری سبب ایجاد آینده ناخوشایندی برای کل جامعه و کشور خواهد بود.
در کال خشونت ساختاری آینده کشور را دیر یا زود با خطر روبرو خواهد کرد و در تمام عرصه ها با مشکلات حل ناشدنی روبرو خواهد شد، خانواده ها از هم خواهد پاشید، معتادین افزایش خواهند یافت، در هر ګوشه شاهد جرم و جنایت خواهیم بود، مخالفین نیز قوت خواهند ګرفت و کلا ساختار نظام با خطر روبرو خواهد ګشت که در افغانستان چنین نیز شده است.
باری یکی از استادان ما آنانی را که ساختار را برهم می زنند را با طالبان مقایسه کرده و ظلمی را که مسولین می کنند در مقایسه با طالبان جبران ناشدنی دانسته و تا مدت های طویلی اصلاح آن وقت خواهد ګرفت.
حبیب الرحمن حکمتیار